آخرین روزها با خاله جان زهره
آخرین روزهایی که خاله جان پیشمون بود به النا گفت لباسهاتو جمع کن تا با هم بریم انگلیس.النا خانمم تا بهش چزی میگفتیم در جوابمون میگفت من اصلا میرم انگلیس با خاله جانم.تا اینکه 8اردیبهشت خاله جان رفت و ما تنها شدیم.ا...
نویسنده :
نازنین
10:29